جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کرکر
(کَ کَ) (اِ.)۱- دادگر، از نامهای خداوند.۲- کامکار.۳- پادشاه صاحب اقبا...
ک
معین
کش و فش
(کَ شُ فَ) (اِمر.) شان و شوکت، کروفر.
ک
معین
کسوب
(کَ) (ص.)۱- بسیار کسب کننده.۲- بسیار فراگیرنده.۳- بسیار ورزنده.
ک
معین
کسبه
(کَ سَ بِ) جِ کاسب.
ک
معین
کریچ
(کَ) (اِ.) = کریج. کریچه. کرچه. کریز. گریزه. کریغ: پر ریختن پرندگان خص...
ک
معین
کرگدن
(کَ گَ دَ) (اِ.) حیوانی بزرگ و نیرومند که شاخی بالای بینی اش دارد. پوس...
ک
معین
کرک
(~.) (اِ.) خرچنگ.
ک
معین
کش مکش
(کِ مَ کِ) (اِمر.)۱- کشیدن و رها کردن.۲- از هر سو کشیدن.۳- جدال، ستیزه...
ک
معین
کسندر
(کَ سَ دَ) (اِمر.) نااهل، فرومایه، ناکس.
ک
معین
کسب
(کَ) (مص م.)۱- تحصیل، به دست آوردن.۲- حرفه، شغل.
«
‹
66
67
68
69
70
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها