جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کاتالوگ
(لُ) (اِ.)۱- دفترچهای که طرز کار دستگاهی را نشان دهد، کارنما. (فره)....
ک
معین
کارآزموده
(زِ دِ) (ص مف.) باتجربه، کاردیده.
ک
معین
کاخ
(اِ.) قصر، عمارت بلند.
ک
معین
کاتابولیسم
(بُ) (اِ.) فرایندهای شیمیایی تخریبی در موجودات زنده، فروگشت. (فره).
ک
معین
کارآزمایی
(زِ) (حامص.) تجربه، آزمایش.
ک
معین
کاجی
(ق.) کاش، کاشکی.
ک
معین
کات
(اِ.) زاج، زاگ. ؛ ~ کبود زاج کبود، رنگ مس.
ک
معین
کاریکاتوریست
(ص.) نقاشی که کارش کشیدن کاریکاتور است.
ک
معین
کارکشتگی
(کُ تِ)(حامص.) (عا.) ورزیدگی، آزمودگی.
ک
معین
کارنگ
(رَ) (ص فا.)۱- زبان آور، چرب زبان.۲- صاحب طرب.
«
‹
5
6
7
8
9
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها