جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ک
معین
کلیون
(کُ) (اِ.) گلیون، جامة هفت رنگ.
ک
معین
کلید شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) بسته شدن، قفل شدن.
ک
معین
کلوچه
(کُ چِ) (اِ.) نوعی نان شیرینی که با آرد گندم و روغن و شکر میسازند. کل...
ک
معین
کله گنده
(~. گُ دِ) (ص مر.)۱ - آن که سرش بزرگ و گنده باشد.۲- (عا.) صاحب نفوذ.
ک
معین
کمان
(کَ) (اِ.) وسیلهای برای تیراندازی در قدیم. ؛ ~به زه بودن کنایه از:...
ک
معین
کم فروش
(~.) (ص فا.) فروشندهای که جنس را کمتر از وزنی که باید داشته باشد میف...
ک
معین
کلیواج
(کَ) (اِ.) غلیواج، زغن.
ک
معین
کلید
(کِ یا کَ) (اِ.)۱- ابزاری که با آن قفل را باز و بسته کنند.۲- وسیلهای...
ک
معین
کلونده
(کَ وَ دَ یا دِ) (اِ.) = کلوند: خیار بزرگ و باریک و دراز، شنگ.
ک
معین
کله پوک
(~.) (ص مر.) (عا.) تهی مغز، بی عقل.
«
‹
93
94
95
96
97
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها