جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آبدارخانه
(نِ) (اِمر.)۱- اتاقی در اداره، یا هر جای دیگر که در آن چای یا قهوه درس...
الف
معین
آبانگاه
(اِمر.)۱- نام روز دهم از ماه فروردین. گویند اگر در این روز باران ببارد...
الف
معین
آبدار
(ص.)۱- آبدار باشی، ساقی.۲- گیاه و میوة پرآب.۳- تیز، برُنده.۴- فصیح و ر...
الف
معین
آبخیز
(اِمر.)۱- زمین پر آب.۲- مد؛ مق جزر.۳- موج.۴- طوفان.
الف
معین
آبخوست
(خُ) (اِمر.) = آبخست:۱- جزیره.۲- محلی که آب آن را کنده باشد.
الف
معین
آبدیده
(دِ) (ص مر.)۱- جلا یافته، جوهردار.۲- آزموده، باتجربه.۳- چیزی که آب آن ...
الف
معین
آبده
(بِ دَ یا دِ) (اِ.) جانور وحشی، دد؛ ج. اوابد.
الف
معین
آبدنگ
(دَ) (اِمر.) آسیاب آبی.
الف
معین
آبدندان
(دَ) (اِمر.) ۱- ساده لوح، ابله. ۲- حریفی که در قمار به راحتی مغلوب ...
الف
معین
آبسال
(اِمر.) بهار، آبسالان.
«
‹
12
13
14
15
16
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها