جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آب برداشتن
(بَ تَ) (مص ل.) فرق داشتن هدف باطنی با اعمال ظاهری.
الف
معین
آب حیوان
(~ ِ حَ یا حِ)(اِمر.) نک آب حیات.
الف
معین
آب بازی
(حامص.)۱ - شناگری.۲- غواصی.
الف
معین
آب حوضی
(حُ) (ص نسب.) کسی که آب حوضها را کشیده و آنها را تمیز میکرد.
الف
معین
آب باز
(اِفا. اِمر.)۱- شناگر.۲- غواص.
الف
معین
آب حسرت
(بِ حَ رَ) (اِمر.) اشک، سرشک.
الف
معین
آب باریک
(اِمر.)۱- آب کم.۲- درآمد اندک. آب باریکه (کِ) (اِمر.) (عا.) نک آب با...
الف
معین
آب جگر
(بِ جِ) (اِمر.) کنایه از: خون، خونابه (طبق طب قدیم، جگر مرکز خون است)....
الف
معین
آب باختن
(تَ) (مص ل.)از دست دادن شکوه و هیبت.
الف
معین
آب جو
(~ِ جُ) (اِمر.) نوشابة الکلی ضعیف که از مالتوز و مخمر آب جو تهیه شود، ...
‹
1
2
3
4
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها