جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آبگون
۱ - (ص مر.) آبی، کبود.۲- سبز.۳- آبدار، گوهردار.۴- (اِمر.) گل آبگون، ن...
الف
معین
آتش بازی
(~.) (حامص.)۱- بازی با آتش.۲- افروختن آلات و ادواتی که با باروت به صور...
الف
معین
آبگز
(گَ) (ص مر.) میوة ترش شده و فاسد.
الف
معین
آتش باد
(~.) (اِمر.) باد گرم، باد مسموم.
الف
معین
آتش انداز
(~. اَ) (ص فا.)۱- کسی که کارش روشن کردن کورة آجرپزی و اجاق و تنور نانو...
الف
معین
آتش افروزی
(~. اَ) (حامص.) کنایه از: ایجاد فتنه و آشوب.
الف
معین
آتش افروز
(~. اَ) (ص فا.)۱- کسی که در جشنها مردم را سرگرم کرده، آتش روشن میکند...
الف
معین
آتش افروختن
(~. اَ تَ)(مص م.) کنایه از: آشوب و فتنه به پا کردن.
الف
معین
آتش
(تَ یا تِ) (اِ.) شعله و حرارتی که از سوختن اشیاء حاصل شود، آذر، آتیش....
الف
معین
آتریاد
(تِ) (اِ.) یک دسته سرباز.
«
‹
20
21
22
23
24
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها