جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آر
(اِ.) واحد مقیاس سطح برابر با ۱۰۰ مترمربع.
الف
معین
آذین بستن
(بَ تَ) (مص م.) زینت کردن دکان و بازارها در روزهای جشن و شادمانی.
الف
معین
آذین
(اِ.) ۱- زیب، زینت، آرایش.۲- رسم، قاعده، قانون.
الف
معین
آذوقه
(قِ) (اِ.) نک آزوقه.
الف
معین
آذریون
(~.)۱- (ص مر.) آذرگون، آتش رنگ.۲- (اِمر.) نوعی شقایق که کنارش سرخ و می...
الف
معین
آذرین
(~.)(ص نسب.)۱ - آتشین.۲- سنگ -های آتشفشانی.
الف
معین
آذری
(~.)(ص نسب.)۱- اهل آذربایجان.۲- نام زبان قدیم سکنة آذربایجان.
الف
معین
آذرگون
(~.) (ص مر.) نک آذریون.
الف
معین
آذرگشنسپ
(~. گُ نَ) (اِمر.) یکی از سه آتشکدة بزرگ عهد ساسانی که در شیز آذربایجا...
الف
معین
آذرگشسپ
(~. گُ شَ) (اِمر.) نک آذرگشنسب.
«
‹
32
33
34
35
36
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها