جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
انحصاری
(~.) (ص نسب.)۱- منسوب به انحصار.۲- منحصر، متعلق به شخص و مؤسسه یا گر...
الف
معین
انداز
( اَ )۱- (اِمص.) قصد و میل حمله کردن.۲- (اِ.) اندازه، مقیاس.
الف
معین
انحصارطلب
(~. طَ لَ) (ص. اِ.) آن که میخواهد امتیازها و امکانات موجود را به تنه...
الف
معین
انداد
( اَ ) (اِ.) جِ ندّ؛ مثل، مانند، همتا.
الف
معین
انحصار
(اِ حِ) (مص ل.)۱- محدود بودن.۲- مخصوص بودن کاری، به کسی یا شرکتی.
الف
معین
انداختنی
(اَ تَ)(ص.)بُنْجُل، جنس نامرغوب.
الف
معین
انداخت
( اَ ) (مص مر.) شور، مشورت.
الف
معین
اندراج
(اِ دِ) (مص ل.) داخل شدن، وارد گشتن.
الف
معین
اندا
(اَ) (اِ.) = انده. اندای: دوست، رفیق.
الف
معین
اندر بای
(اَ دَ) (ص.) لازم، ضروری.
«
‹
350
351
352
353
354
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها