جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
اندوده
(اَ دِ) (ص مف.) مالیده شده، آغشته شده.
الف
معین
اندودن
(اَ دَ) (مص م.)۱- آلودن.۲- آب دادن فلزات.۳- شیره و روغن مالیدن.
الف
معین
اندود
( اَ ) (اِ.)مادهای که به چیزی بمالند، مانند کاهگل که روی بام یا دیوار...
الف
معین
اندوخته
(اَ تِ) (ص مف.)۱- جمع شده.۲- پس انداز شده.
الف
معین
اندوختن
(اَ تَ) (مص م.)۱ - جمع کردن، فراهم آوردن.۲- ذخیره کردن.۳- بهره بردن،...
الف
معین
اندمه
(اَ دَ مَ) (اِ.) اندوهه، شرح و بیان سرگذشتها و حوادث ناگوار.
الف
معین
اندمال
(اِ دِ) (مص ل.) بهتر شدن، بهبود یافتن.
الف
معین
اندفاع
(اِ دِ) (مص ل.)۱- دور شدن، برکنار شدن.۲- بازداشته شدن، برکنار شدن.۳- ...
الف
معین
اندیشمند
(اَ مَ) (ص مر.)۱- متفکر.۲- صاحب اندیشه و تفکر.
الف
معین
اندرگاه
(اَ دَ) (اِمر.) پنج روزی که به آخر سال اضافه میکردند، خمسة مسترقه، پن...
«
‹
352
353
354
355
356
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها