جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
اندوه
( اَ ) (اِ.) غم، غصه. اَندُه نیز گویند.
الف
معین
اندراس
(اِ دِ) ۱- (مص ل.) کهنه شدن، پاره پاره شدن.۲- (اِمص.) کهنگی، پاره پاره...
الف
معین
اندوزه
(اَ زِ) (اِمر.) اندوه، غم.
الف
معین
اندوده
(اَ دِ) (ص مف.) مالیده شده، آغشته شده.
الف
معین
اندودن
(اَ دَ) (مص م.)۱- آلودن.۲- آب دادن فلزات.۳- شیره و روغن مالیدن.
الف
معین
اندود
( اَ ) (اِ.)مادهای که به چیزی بمالند، مانند کاهگل که روی بام یا دیوار...
الف
معین
انسان العین
(اِ نُ عَ) (اِ.) مردمک چشم.
الف
معین
اندیشه کردن
(~. کَ دَ) (مص ل.) بیمناک بودن، نگران بودن.
الف
معین
انسان
( اِ ) (اِ.) آدمی، مردم، بشر. ج. اناس و آناس.
الف
معین
اندیشه داشتن
(کسی را) (~. تَ) (مص م.) مراقبت کردن، تیمار داشتن.
«
‹
353
354
355
356
357
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها