بایگانی‌های الف - صفحه ۳۶۶ از ۴۱۳

الف معین

( اِ ) (مص م.) رهانیدن، نجات یافتن.

الف معین

( اِ ) (مص م.)۱- آگاه کردن.۲- رسانیدن خبر.

الف معین

(اَ یّ) (اِ فِ) (اِ.) گردی که بیشتر از تنباکو به دست می‌آید، عطسه آور...

الف معین

(اُ ذَ) (اِ.) نمونه، نمودار.

الف معین

(اِ فِ) ۱- (مص ل.) از هم جدا شدن.۲- (اِمص.) جدایی.

الف معین

( اِ ) (مص م.)۱- فاش کردن سخن به طرز سخن چینی.۲- نمو دادن.

الف معین

(اَ فُ) (اِ.) دانش دریافت و انتقال اطلاعات (کامپیوتر)، داده ورزی. (فر...

الف معین

( اِ ) ۱- (مص م.) رام شدن، مطیع شدن.۲- (اِمص.) فرمانبرداری.۳- فروتنی. ...

الف معین

(اَ فُ لُ اَ) (اِ.) نوعی سرما - خوردگی شدید و مسری.

الف معین

(اِ قِ) (مص ل.) برکنده شدن، از بیخ برکنده شدن.

سایدبار