جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آردبیز
(اِمر.) غربال، غربیل.
الف
معین
آرامش جان
(~ِ)(اِمر.) لحن بیست و سوم از الحان باربدی ؛ آرامش جهان، رامش جهان.
الف
معین
آرد
(اِ.) گردی که از کوبیدن و آسیاب کردن غلات به دست میآید. ؛ ~ خود را ...
الف
معین
آرامش
(مِ)۱- (اِمص.) آرامیدن.۲- وقار، سنگینی.۳- (اِ.) خواب کوتاه و سبک.۴- ف...
الف
معین
آرخالق
(لُ) (اِ.) نک ارخالق.
الف
معین
آرتیشو
(شُ) (اِ.) گیاهی است بوتهای که قسمت درونی میوة آن مصرف خوراکی دارد، ...
الف
معین
آرتیست
(ص.) ۱- هنرمند، هنرپیشه.۲- کنایه از:آدمی که برای رسیدن به خواستههای...
الف
معین
آرتزین
(تِ یَ) (اِ.) چاه جهنده، چاهی که بین دو دامنه در دره حفر کنند، و آبش ...
الف
معین
آرتروز
(تْ رُ) (اِ.) هر گونه بیماری دردناک مفصلی به ویژه نوع التهابی آن که ب...
الف
معین
آراییدن
(دَ) (مص م.) آراستن.
«
‹
35
36
37
38
39
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها