جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
اوضاح
(اَ یا اُ) (اِ.) جِ وضح.۱- پیری.۲- سفیدی ماه و سفیدی پیشانی اسب.۳- ...
الف
معین
اوزالید
(اُ) (اِ.)۱- نمونة ظاهر شدة فیلم کتاب یا نشریه پیش از چاپ و انجام داد...
الف
معین
اوصیاء
(اَ یا اُ) (اِ.) جِ وصی ؛ وکیل‌ها.
الف
معین
اوزار
(اَ یا اُ) (اِ.) جِ وِزْر.۱- گناه‌ها.۲- بارهای گران.
الف
معین
اوصال
(اَ یا اُ) جِ وصل ؛ پیوندها، بندها.
الف
معین
اوریت کردن
(اُ رِ. کَ)(مص م.)۱ - لخت کردن.۲- پَر مرغ را کندن.
الف
معین
اوصاف
(اَ یا اُ) (اِ.) جِ وصف ؛ صفت‌ها، چگونگی‌ها.
الف
معین
اورکت
(اُ وِ کُ) (اِ.) نیمتنة گرم معمولاً از پارچة بادوام که روی لباس‌های د...
الف
معین
اوشاق
(اُ) (اِ.)۱- پسر.۲- غلام.
الف
معین
اورک
(اَ رَ) (اِ.) تاب.
«
‹
382
383
384
385
386
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
