جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
اولین
(اَ وَّ) (ص نسب.) نخستین، پیشین. مق آخرین.
الف
معین
اوفی
(اَ یا اُ) (ص تف.) باوفاتر، وفادارتر.
الف
معین
اژخ
(اَ ژَ) (اِ.) نک زگیل.
الف
معین
اپشک
(اَ شَ) (اِ.) شبنم، ژاله.
الف
معین
اچه
(اَ چِ) (اِ.) برادر بزرگ.
الف
معین
اپسیلن
(اِ لُ) (اِ.)۱- پنجمین حرف الفبای یونانی.۲- مجازاً به معنی بسیار اندک...
الف
معین
اپیکوریسم
(اِ) (اِ.)۱- مکتب فلسفی منسوب به اپیکور فیلسوف یونانی.۲- مکتبی که هدف...
الف
معین
اپسان
( اَ ) (اِ.) فسان، افسان، سنگی که با آن کارد و مانند آن را تیز کنند.
الف
معین
اپیون
( اَ) (اِ.) افیون، بنگ.
الف
معین
اپرت
(اُ پِ رِ) (اِ.) نمایش اپرایی کوچکی که ارکستر آن آهنگهای عامیانه و ت...
«
‹
388
389
390
391
392
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها