جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
اژخ
(اَ ژَ) (اِ.) نک زگیل.
الف
معین
اپشک
(اَ شَ) (اِ.) شبنم، ژاله.
الف
معین
اچه
(اَ چِ) (اِ.) برادر بزرگ.
الف
معین
اپسیلن
(اِ لُ) (اِ.)۱- پنجمین حرف الفبای یونانی.۲- مجازاً به معنی بسیار اندک...
الف
معین
اپیکوریسم
(اِ) (اِ.)۱- مکتب فلسفی منسوب به اپیکور فیلسوف یونانی.۲- مکتبی که هدف...
الف
معین
اپسان
( اَ ) (اِ.) فسان، افسان، سنگی که با آن کارد و مانند آن را تیز کنند.
الف
معین
اپیون
( اَ) (اِ.) افیون، بنگ.
الف
معین
اپرت
(اُ پِ رِ) (اِ.) نمایش اپرایی کوچکی که ارکستر آن آهنگهای عامیانه و ت...
الف
معین
اپیلاسیون
(اِ یُ) (اِمص.) عمل کندن یا از بین بردن موهای دست، پا و جز آنها به و...
الف
معین
اپراتور
(اُ پِ تُ) (اِ.) شخص متصدی کار کردن با دستگاهی خاص مانند تلفن، کامپیو...
«
‹
389
390
391
392
393
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها