جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
ایرمان
(اِ.) مهمان، مهمان ناخوانده.
الف
معین
ایشک
(شَ) (اِ.) خر، الاغ.
الف
معین
ایرباس
(اِ) (اِ.) هواپیمای مسافری با گنجایش زیاد برای حمل مسافر.
الف
معین
ایشان
(ضم.) ضمیر شخصی، منفصل (جمع ذوی العقول). الف - فاعلی: ایشان گفتند، ایش...
الف
معین
ایراک
حرف ربط به معنای زیراک.
الف
معین
ایستادگی
(دِ) (حامص.) مقاومت، پایداری.
الف
معین
ایراه
(اِ.) ساحل، کنار دریا.
الف
معین
ایستاده
(دِ) (ص.)۱- برپا، سرپا.۲- مراقب.۳- قائم.۴- مأمور، موظف.
الف
معین
ایرانیت
(اِ.) ورقه یا لولهای ظریف و سبک که از مخلوط سیمان و پنبة کوهی ساخته م...
الف
معین
ایستادن
(دَ)(مص ل.)۱ - برخاستن.۲- توقف کردن.۳- پایداری، عمل کردن.
«
‹
403
404
405
406
407
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها