جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
ایشان
(ضم.) ضمیر شخصی، منفصل (جمع ذوی العقول). الف - فاعلی: ایشان گفتند، ایش...
الف
معین
ایراک
حرف ربط به معنای زیراک.
الف
معین
ایستادگی
(دِ) (حامص.) مقاومت، پایداری.
الف
معین
ایراه
(اِ.) ساحل، کنار دریا.
الف
معین
ایستاده
(دِ) (ص.)۱- برپا، سرپا.۲- مراقب.۳- قائم.۴- مأمور، موظف.
الف
معین
ایرانیت
(اِ.) ورقه یا لولهای ظریف و سبک که از مخلوط سیمان و پنبة کوهی ساخته م...
الف
معین
ایستادن
(دَ)(مص ل.)۱ - برخاستن.۲- توقف کردن.۳- پایداری، عمل کردن.
الف
معین
ایراد
۱- (مص م.)وارد ساختن، داخل کردن. ۲- خرده گرفتن، اعتراض کردن.۳- (اِمص....
الف
معین
ایست
۱- (شب جم.) (اِ.) ایستادن، توقف.۲- نقطة توقف (موسیقی).۳- فرمان توقف. ...
الف
معین
ایراث
(مص م.) وارث کردن، کسی را وارث قرار دادن.
«
‹
405
406
407
408
409
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها