جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بادبان
(اِمر.)۱- پارچهای که به دکل کشتی بندند تا با وزیدن باد کشتی به حرکت د...
ب
معین
باد نوروز
(دِ نُ)(اِمر.) لحنی از موسیقی قدیم.
ب
معین
بادبادک
(دَ) (اِ.) بازیچهای با یک چارچوب سبک و پوششی نازک از کاغذ یا مادة دیگ...
ب
معین
باد نشسته
(نِ تِ) (ص مر.) کسی که غرور و تکبر از سرش به در رفته.
ب
معین
بادانگیز
( اَ ) (اِفا.) غرورآور، تکبرآور.
ب
معین
باد عقیم
(~ِ عَ) (اِمر.) بادی که برای هلاک قوم عاد فرستاده شد.
ب
معین
بادامه
(مِ) (اِ.)۱- پیلة ابریشم.۲- هر جنس گرانبها و نفیس.
ب
معین
باد شمال
(دِ شُ) (اِمر.) باد صبا، صبا.
ب
معین
بادام
(اِ.) درخت یا درختچهای از تیرة گل - سرخیان با میوهای که تازه اش سبز...
ب
معین
باد شرطه
(دِ شُ طِ) (اِمر.) باد مساعد برای کشتیرانی.
«
‹
8
9
10
11
12
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها