جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بغاوت
(بُ وَ) (اِمص.) سرکشی، یاغی گری.
ب
معین
بعضاً
(بَ ضَ نْ) (ق.)۱- به طور ناقص یا جزیی.۲- به طور اتفاقی.
ب
معین
بطری
(بُ) (اِ.) ظرف استوانهای شکل که دهانة آن باریک است و در آن مایعات ری...
ب
معین
بغامه
(بَ مِ) (اِ.) غول، غول بیابانی.
ب
معین
بعض
(بَ) (اِ.)۱- پارهای از چیزی.۲- گروهی از مردم.
ب
معین
بطر گرفتن
(~. گِ رِ تَ) (مص ل.) مغرور شدن، سرمست شدن.
ب
معین
بغال
(بِ) (اِ.) جِ بغل ؛ استران.
ب
معین
بعر
(بَ) (اِ.) پشک، پشکل، سرگین.
ب
معین
بغاز
(بُ) (اِ.) تنگه، باب، بخشی از دریا که دو خشکی را از هم جدا مینماید، ...
ب
معین
بعداً
(بَ دَ نْ) (ق.) پس از زمان مورد اشاره، سپس.
«
‹
107
108
109
110
111
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها