جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بعوض
(بَ) (اِ.) پشه، حشرات موذی.
ب
معین
بطل
(بَ طَ) (ص.) پهلوان، دلیر، دلاور. ج. ابطال.
ب
معین
بعلاوه
(~.) (ق.) افزون بر این، از این گذشته.
ب
معین
بطش
(بَ) (مص ل.)۱- سخت گرفتن.۲- خشم راندن.۳- با خشم حمله کردن.
ب
معین
بعل
(بَ) (اِ.)۱- شوهر، زوج.۲- صاحب، خداوند.۳- نام چند بُت از اقوام سامی،...
ب
معین
بطریق
(بِ) (ص. اِ.)۱ - فرمانده سپاهیان رومی.۲- کشیش مسیحی. ج. بطارقه.
ب
معین
بغبندی
(بُ غْ بَ) (اِ.) رختخواب پیچیده در چادرشب.
ب
معین
بعضی
(بَ) (اِ.)۱- پارهای از چیزی.۲- گروهی از مردم.
ب
معین
بطریر
(بِ) (ص.) مردم بی شرم زبان دراز منهمک در گمراهی.
ب
معین
بغاوت
(بُ وَ) (اِمص.) سرکشی، یاغی گری.
«
‹
108
109
110
111
112
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها