جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بطر گرفتن
(~. گِ رِ تَ) (مص ل.) مغرور شدن، سرمست شدن.
ب
معین
بغال
(بِ) (اِ.) جِ بغل ؛ استران.
ب
معین
بعر
(بَ) (اِ.) پشک، پشکل، سرگین.
ب
معین
بغاز
(بُ) (اِ.) تنگه، باب، بخشی از دریا که دو خشکی را از هم جدا مینماید، ...
ب
معین
بعداً
(بَ دَ نْ) (ق.) پس از زمان مورد اشاره، سپس.
ب
معین
بغاث
(بُ یا بَ یا بِ) (اِ.) مرغی با رنگ تیره کوچکتر از کرکس که به کُندی حر...
ب
معین
بعد
(بَ) (ق.)۱- پس، سپس.۲- به غیر از، به جز.۳- پس از. ؛ ~ از نود و بوقی ...
ب
معین
بغات
(بُ) (ص.) جِ باغی.۱ - سرکشان، ناف رمانان.۲- کسانی از پیروان اسلام که...
ب
معین
بعثت
(بِ ثَ) (مص م.)۱- برانگیختن.۲- رستاخیز.۳- فرستادن.
ب
معین
بغا
(بَ) (ص.)۱- مخنّث، هیز.۲- روسپی.
«
‹
109
110
111
112
113
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها