جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بعضاً
(بَ ضَ نْ) (ق.)۱- به طور ناقص یا جزیی.۲- به طور اتفاقی.
ب
معین
بطری
(بُ) (اِ.) ظرف استوانهای شکل که دهانة آن باریک است و در آن مایعات ری...
ب
معین
بغامه
(بَ مِ) (اِ.) غول، غول بیابانی.
ب
معین
بعض
(بَ) (اِ.)۱- پارهای از چیزی.۲- گروهی از مردم.
ب
معین
بطر گرفتن
(~. گِ رِ تَ) (مص ل.) مغرور شدن، سرمست شدن.
ب
معین
بقول
(بَ) (اِ.) بُنشن، ج. بقولات.
ب
معین
بغچه
(بُ چِ) (اِ.) = بقچه: پارچه بزرگی که در آن جامه و انواع قماش پیچند. س...
ب
معین
بقل
(بَ) (اِ.) هر گیاهی که زمین بدان سبز گردد، اسم عام سبزیها و علوفهها...
ب
معین
بغپور
(بَ) (اِمر.)۱ - پسر خدا.۲ - لقب پادشاهان چین. فغفور و فغپور هم گفتهان...
ب
معین
بقعه
(بُ عِ) (اِ.)۱- قطعهای از زمین.۲- بنا، زیارتگاه.۳- مزار ائمه و بزرگا...
«
‹
110
111
112
113
114
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها