جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بلیه
(بَ یِّ) (اِ.) گرفتاری، سختی. ج. بلایا.
ب
معین
بلورین
(~.) (ص نسب.)۱- منسوب به بلور، ساخته شده از بلور، بلوری.۲- جلیدیه. ...
ب
معین
بلیغ
(بَ) (ص.)۱- زبان آور.۲- رسا، شیوا.
ب
معین
بلورجات
(~.) (اِ.) انواع ظرفها و اشیاء ساخته شده از بلور و شیشه.
ب
معین
بلید
(بَ) (ص.) کند ذهن، کودن.
ب
معین
بلور
(بُ یا بَ) (اِ.)۱- نوعی شیشه که از ترکیب سیلیکات دوپتاسیم و سیلیکات د...
ب
معین
بلیت
(بِ) (اِ.) = بلیط: تکه کاغذ چاپ شده برای ورود به سینما، اتوبوس، هواپی...
ب
معین
بلوایه
(بَ یِ) (اِمر.) پرستو.
ب
معین
بلی
(بَ) (ق.) بله، آری.
ب
معین
بلوا
(بَ) (اِ.)۱- شورش، آشوب.۲- سرکشی.
«
‹
121
122
123
124
125
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها