جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بنا گذاشتن
(بَ. گُ تَ)(مص م.)بنیاد گذاشتن، اساس گذاشتن.
ب
معین
بلکفد
(بُ کَ) (اِ.) رشوه.
ب
معین
بله بران
(بَ ل ِ. بُ) (اِمر) (عا.) صحبتها و قول و قرارهای قبل از عروسی بین خان...
ب
معین
بنا
(بَ نّ) (اِ.) کارگر ساختمانی ماهر که زیر نظر معمار یا مهندس کارهای سا...
ب
معین
بلکامه
(بُ مِ) (ص مر. اِمر.) پرآرزو، بسیار کام.
ب
معین
بله
(بَ لِ) (ق.) آری، بلی.
ب
معین
بن دندان
(بُ نِ دَ) (اِمر.)۱- ریشه دندان.۲- لثه.۳- قصد، اراده.۴- فرمانبرداری و ...
ب
معین
بلک
(بُ) (اِ.) چشم درشت برآمده.
ب
معین
بلندین
(بَ یا بِ لَ) (اِ.) = پلندین:۱- پیرامون در خانه، آستانه.۲- چوب بالایی...
ب
معین
بن بست
(بُ بَ) (ص مر.) فاقد راه خروج.
«
‹
122
123
124
125
126
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها