جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بن بست
(بُ بَ) (ص مر.) فاقد راه خروج.
ب
معین
بلوی
(بَ وا) (اِمص.)۱- آزمایش، آزمون.۲- سختی، گرفتاری.۳- شورش.
ب
معین
بلندی
(~.)۱- (ص نسب.) علو، بالایی. مق. پستی، کوتاهی.۲- ارتفاع.۳- درازی، طول....
ب
معین
بن
(~.) (اِ.) تکه کاغذ چاپی که دارندة آن میتواند به موجب آن از کالا یا ...
ب
معین
بلوک
(~.) (اِ.)۱- چند کشور متحد که دارای مرام و روش سیاسی یکسان باشند.۲- ...
ب
معین
بمباران
(~.) (اِمر.) بمباردمان ؛ فرو ریختن پیاپی بمب از هواپیما بر روی اهداف ...
ب
معین
بلوند
(ص.) رنگی است نزدیک به زرد، بور و طلایی.
ب
معین
بمب افکن
(~. اَ کَ) (اِمر.) هواپیمای جنگی مخصوص حمل و افکندن بمب.
ب
معین
بلوغ
(بُ) (مص ل.)۱- به سر رسیدن.۲- رسیدن به سن رشد.۳- رسیدگی.۴- سن قانونی....
ب
معین
بم
(بَ) (اِ.) صدای درشت و خشن آدمی و ساز. مق. زیر.
«
‹
122
123
124
125
126
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها