جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بند و بست
(بَ دُ بَ)(اِمر.)۱ - توطئه، ساخت و پاخت، دست به یکی کردن.۲- ترتیب، انت...
ب
معین
بناگوش
(بُ) (اِ.)۱ - نرمة گوش.۲- پس گوش.
ب
معین
بندمه
(بَ دِ مِ) (اِ.) = بندیمه: تکمه، گوی گریبان.
ب
معین
بند ناف
(بَ دِ) (اِمر.) رشتهای که جنین را در پستانداران به جفت متصل میکند و ...
ب
معین
بناور
(بُ وَ) (ص.)۱- هر چیز ریشه دار.۲- عمیق، گود.۳- دُمل بزرگ و سخت.
ب
معین
بندق
(بُ دُ) (اِ.) گلولة گلین یا سنگی یا سربی و یا غیر آن. ج. بنادق.
ب
معین
بند شهریار
(بَ دِ شَ)(امر.) یکی از آهنگهای موسیقی قدیم ایران.
ب
معین
بنان
(بَ) (اِ.)۱- سرانگشت.۲- انگشت.
ب
معین
بندش
(بَ دَ) (اِ.) پنبة حلاجی کرده و گلوله ساخته به جهت رشتن.
ب
معین
بند شدن
(بَ. شُ دَ) (مص ل.)۱- چسبیدن.۲- محکم شدن.
«
‹
125
126
127
128
129
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها