جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بندرگاه
(~.) (اِمر.)۱- بندر.۲- لنگرگاه کشتی در کنار دریا.
ب
معین
بند انداختن
(بَ. اَ تِ) (مص م.) برچیدن موی چهرة زنان به وسیلة بند.
ب
معین
بنات النعش
(بَ تُ نَّ) (اِمر.) دو صورت فلکی:۱- دب اکبر (خرس بزرگ، هفت اورنگ مهی...
ب
معین
بندر
(بَ دَ) (اِ.) محلی است در ساحل دریا یا رودخانه که محل توقف و بارگیری ا...
ب
معین
بند آوردن
(~. وَ دَ) (مص م.)۱- جلوی جریان چیزی را گرفتن.۲- مقاومت نشان دادن و ما...
ب
معین
بندتنبانی
(~. تُ) (ص نسب.) (عا.)۱- سخن سبک و بی معنی.۲- جلف و کوچه بازاری.
ب
معین
بند آمدن
(~. مَ دَ)(مص ل.)۱- بازایستادن.۲- بسته شدن.۳- متوقف شدن.
ب
معین
بندبازی
(~.) (حامص.) ریسمان بازی، آکروباسی، نوعی نمایش ورزشی که در آن شخص بر ر...
ب
معین
بنجیدن
(بَ دَ) (مص م.) کمک کردن، یاری کردن.
ب
معین
بندباز
(بَ) (ص فا.) کسی که روی طناب بازی میکند و نمایش میدهد.
«
‹
126
127
128
129
130
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها