جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بها
(بَ) (اِ.) قیمت، ارزش، نرخ.
ب
معین
بنیه
(بُ یِّ) (اِ.)۱- توان، توانایی.۲- ساخت.۳- نهاد، آفرینش.
ب
معین
به چیز داشتن
(ب. تَ) (مص ل.) در شمار آن چیز آوردن.
ب
معین
بنیز
(بِ) (ق مر.)۱- هرگز، حاشا.۲- زود، به شتاب.۳- ایضاً، نیز.
ب
معین
به هم زدن
(~. زَ دَ) (مص م.)۱ - خراب کردن.۲- باطل کردن.۳- منحل کردن.۴- آمیختن.۵-...
ب
معین
بنیت
(بِ یَ) (اِ.)۱- ساختمان، بنا.۲- فطرت.۳- توانایی.
ب
معین
به هم خوردن
(~. خُ دَ) (مص ل.)۱- برخورد کردن.۲- انحلال یک حزب یا گروه...۳- بد - ح...
ب
معین
بنیان
(بُ) (اِ.)۱- شالوده.۲- بنیاد.۳- بنا.
ب
معین
به هم برآمدن
(بِ. هَ. بَ. مَ دَ) (مص ل.)۱- دلتنگ شدن، اندوهگین گشتن.۲- خشمگین شدن....
ب
معین
بنیاد
(بُ) (اِمر.)۱- شالوده، اساس.۲- بیخ، پایه.
«
‹
134
135
136
137
138
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها