جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بهاء
(بَ) (اِ.)۱- روشنی، درخشندگی.۲- زیبایی، نیکویی.۳- زینت، آرایش.۴- رونق...
ب
معین
به
(~.) (اِ.) درختی است مانند درخت سیب که پشت برگهایش کرک دار است. میوه ...
ب
معین
بها آوردن
(~. وَ دَ) (مص ل.) ارزش داشتن.
ب
معین
بنیچه
(بُ چِ یا چَ) (اِمصغ.) (اِ.)۱- جمعی که دیوانیان بر اصناف حرفت و املاک ...
ب
معین
بهره برداری
(~. بَ) (حامص.)۱- استفاده از سود چیزی.۲- عمل برداشتن حاصل زراعت.۳- سهم...
ب
معین
بهبودی
(~.) (حامص.)۱- خوبی، نیکی.۲- تندرستی.
ب
معین
بهره
(بَ رِ) (اِ.)۱ - نصیب، قسمت.۲- سود، نفع.۳- حاصل، محصول.۴- حاصل قست.
ب
معین
بهبود
(بِ) (مص مر.)۱- خوب شدن، نیکو شدن.۲- سلامت، تندرستی.
ب
معین
بهرمه
(بَ رَ مَ یا مِ) (اِ.) = برمه. پرمه. پرما: (نج.) متة درودگران.
ب
معین
بهایی
(~.) (ص نسب.) گرانبها، پرقیمت، فروشی، قابل سودا، نوعی پارچة بغدادی.
«
‹
135
136
137
138
139
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها