جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بوران
(اِ.)۱- باران یا برفی که با باد باشد.۲- باد شدیدی که برفهای کوه را ا...
ب
معین
بوتراب
(تُ) (اِ.) پدر خاک، کنیة حضرت آدم.
ب
معین
بور شدن
(شُ دَ) (مص ل.) خوار شدن، کنف شدن.
ب
معین
بوتان
(اِ.) گازی بی رنگ و خفه کننده که جهت سوخت و ساخت لاستیک مصنوعی به کار...
ب
معین
بور
(ص.)۱- سرخ کم رنگ.۲- اسب سرخ.۳- کسی که از عهده انجام کار برنیامده و ش...
ب
معین
بوبین
(اِ.) قرقرهای که به دور آن سیم روپوش دار پیچیده شدهاست و برای تغییر...
ب
معین
بودیسم
(اِ.) اصول و اعتقاد دین بودایی.
ب
معین
بوبک
(بَ) (اِ.) نک پوپک.
ب
معین
بوده
(دِ) (ص مف.)۱- وجود داشته، موجود.۲- واقع شده، حادث گشته.
ب
معین
بوبه
(بِ) (اِ.) هدهد.
«
‹
144
145
146
147
148
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها