جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بوروکرات
(رُ کْ) (ص.)۱- معتقد به مقررات و تشریفات اداری.۲- دارای شغلی در دستگا...
ب
معین
بوج
(بَ) (اِ.) = بوچ:۱- تکبر، غرور.۲- خودنمایی.۳- کروفر.
ب
معین
بورس
(اِ.)۱- خرید و فروش اوراق بهادار، بها بازار (فره).۲- کمک هزینة پرداخت...
ب
معین
بوتیک
(اِ.) مغازهای که در آن لباس، کفش، عطر و مانند آن فروخته میشود.
ب
معین
بورانی
(اِمر.) نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک درست کنند...
ب
معین
بوته
(تَ یا تِ) (معر.) (اِ.) ظرفی که طلا و نقره را در آن ذوب کنند: بوته زرگ...
ب
معین
بوران
(اِ.)۱- باران یا برفی که با باد باشد.۲- باد شدیدی که برفهای کوه را ا...
ب
معین
بوتراب
(تُ) (اِ.) پدر خاک، کنیة حضرت آدم.
ب
معین
بور شدن
(شُ دَ) (مص ل.) خوار شدن، کنف شدن.
ب
معین
بوتان
(اِ.) گازی بی رنگ و خفه کننده که جهت سوخت و ساخت لاستیک مصنوعی به کار...
«
‹
144
145
146
147
148
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها