جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بویناک
(ص مر.)دارای بوی بد، بدبو، متعفن.
ب
معین
بژکم
(بَ کَ)۱- (اِ.) منع، بازداشت.۲- (ص.) بازدارنده، مانع.
ب
معین
بویایی
(حامص.)یکی از حواس پنجگانة انسان، شامُه.
ب
معین
بژهان
(بُ) (اِ.) = پژهان: صفتی است در آدمی که خوبی دیگران را برای خود نیز خو...
ب
معین
بویا
(ص.) خوشبو، معطر.
ب
معین
بژ
(بَ) (اِ.) برف و دمه.
ب
معین
بوی سوز
(اِمر.) مجمر، آتشدان.
ب
معین
بچگانه
(بَ چِّ نِ) (ص.) مربوط یا منسوب به بچه مجازاً نسجیده، احمقانه.
ب
معین
بوگندو
(گَ) (اِصت.)۱- دارای بوی بسیار بد.۲- جهت ابراز تنفر به کسی یا چیزی گفت...
ب
معین
بچه ننه
(~. نَ نِ) (ص.) کنایه از: آدم ترسو، بی کفایت و وابسته به دیگران.
«
‹
149
150
151
152
153
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها