جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بکارت
(بِ رَ) ۱- (مص ل.) دوشیزه بودن.۲- (اِمص.) دختری.۳- تازگی.
ب
معین
بچل
(بَ چَ) (ص.) شخصی که پیوسته لباس خود را ضایع کند و چرک و ملوث سازد.
ب
معین
بوک
(بُ) (شب جم.) شاید که، مگر.
ب
معین
بکار آمده
(بِ دِ) (اِمف.)۱- کار کرده، با - تجربه.۲- به درد بخور.
ب
معین
بچاپ بچاپ
(بِ بِ) (اِمص.) (عا.) دزدی و غارت، سوءاستفادة مالی.
ب
معین
بکاء
(بُ) ۱- (مص ل.)گریستن.۲- (اِمص.) گریه.
ب
معین
بپا
(بِ) (ص مر.) (عا.) مراقب، نگهبان.
ب
معین
بک ولک
(بُ کُ لُ) = پک و لک:۱- (ص.) ناهموار، درشت.۲- (اِ.) بی عقلی.۳- بی هنر...
ب
معین
بُل
(بُ) (ص.) احمق، نادان.
ب
معین
بک هند
(بَ هَ) (اِ.) ضربهای که به توپ با پشت راکت در بازیهایی چون تنیس و ت...
«
‹
151
152
153
154
155
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها