جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بکتاش
(بَ) (اِمر.)۱- هر یک از خادمان یک امیر.۲- بزرگ ایل و طایفه.
ب
معین
بچه باز
(~.) (ص فا.) آن که تمایل به آمیزش جنسی با پسر بچهها دارد.
ب
معین
بوکس
(بُ) (اِ.) ورزشی که در آن ورزشکار با استفاده از مشت با ورزشکار دیگر م...
ب
معین
بکبکه
(بَ بَ کِ) (اِ.)۱- نان خورشی که از کشک و روغن آمیخته سازند.۲- فساد کنن...
ب
معین
بچه
(بَ چِّ) (اِ.)۱- کودک، طفل.۲- فرزند.
ب
معین
بوکان
(اِ.) زهدان، رحم.
ب
معین
بکارت
(بِ رَ) ۱- (مص ل.) دوشیزه بودن.۲- (اِمص.) دختری.۳- تازگی.
ب
معین
بچل
(بَ چَ) (ص.) شخصی که پیوسته لباس خود را ضایع کند و چرک و ملوث سازد.
ب
معین
بوک
(بُ) (شب جم.) شاید که، مگر.
ب
معین
بکار آمده
(بِ دِ) (اِمف.)۱- کار کرده، با - تجربه.۲- به درد بخور.
«
‹
151
152
153
154
155
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها