جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بوییدن
(دَ) (مص م.)۱- بو کردن، استشمام کردن.۲- بو دادن.
ب
معین
بک
(بَ) (اِ.)۱- قورباغه، وزغ.۲- گریزگاه.۳- جنگل، بیشه.۴- دشت غیر مزروع.۵-...
ب
معین
بویه
(یِ) (اِ.)۱- آرزومندی.۲- آرزو.
ب
معین
بی انصاف
(اِ) (ص مر.)۱- آن که از راه عدالت منحرف گردد.۲- ظالم، ستمکار، بیدادگر...
ب
معین
بکنک
(بَ نَ) (ص.) حیوان دم بریده.
ب
معین
بی اندام
(اَ) (ص مر.) نامتناسب، ناموزون.
ب
معین
بکم
(بَ کَ) (اِ.) نک بقم.
ب
معین
بی حمیت
(حَ یَّ) (ص مر.) بی غیرت.
ب
معین
بی ادب
(اَ دَ) (ص مر.)۱- بی دانش.۲- بی تربیت.۳- گستاخ، جسور.
ب
معین
بکلی
(بِ کُ لّ) (ق مر.) کلاً، تماماً.
«
‹
152
153
154
155
156
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها