جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بوک
(بُ) (شب جم.) شاید که، مگر.
ب
معین
بکار آمده
(بِ دِ) (اِمف.)۱- کار کرده، با - تجربه.۲- به درد بخور.
ب
معین
بچاپ بچاپ
(بِ بِ) (اِمص.) (عا.) دزدی و غارت، سوءاستفادة مالی.
ب
معین
بی برگی
(~.) (حامص) فقر، نیازمندی.
ب
معین
بگماز
(بِ) (اِ.)۱- شراب، باده.۲- پیالة شراب.۳- باده گساری.
ب
معین
بی برگ
(بَ) (ص مر.) بینوا، فقیر.
ب
معین
بگشن
(بِ گُ) (ص.) نَرخواه.
ب
معین
بی باک
(ص مر.) بی ترس، دلاور.
ب
معین
بگاه
(بِ) (ق مر.)۱- به وقت، به موقع.۲- صبح زود، هنگام فجر.
ب
معین
بی انضباط
(اِ ض ِ) (ص مر.)۱- آن که در هیچ چیز نظم ندارد.۲- بی عصمت، بی تربیت، ...
«
‹
152
153
154
155
156
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها