جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بی سکه کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) بی ارزش کردن، بی اعتبار کردن.
ب
معین
بی خیال
(ص مر.)۱- بی فکر، بی اندیشه.۲- غافل.۳- بی غم، لاقید.
ب
معین
بی نمک
(نَ) (ص مر.)۱- آن چه نمک ندارد.۲- آن که شکل یا حرکاتش توجه کسی را جلب ...
ب
معین
بی سکه
(سِ کِّ) (ص مر.)۱- زر و سیمی که بر آن چیزی نقش نشده باشد.۲- کنایه از:...
ب
معین
بی خود
(خُ) (ص مر.)۱- بی هوش، بی حال.۲- بی اختیار، بلااراده.۳- شوریده.۴- (عا....
ب
معین
بی ناموسی
(حامص.)۱- انجام کار خلاف و یا نامشروع که باعث بدنامی و بی آبرویی میشو...
ب
معین
بی سنگ
(سَ) (ص مر.)۱- بی ارزش، سبُک.۲- بی طاقت.
ب
معین
بی خطر
(خَ طَ) (ص مر.)۱- بدون آسیب.۲- بی ارزش.
ب
معین
بی چون
(ص مر.)۱- بی مانند، بی نظیر.۲- خدای تعالی.
ب
معین
بی پروا
(پَ) (ص مر.) بی باک، نترس.
«
‹
159
160
161
162
163
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها