جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بی چون
(ص مر.)۱- بی مانند، بی نظیر.۲- خدای تعالی.
ب
معین
بی کاره
(رِ یا رَ)(ص مر.)۱ - بی کار.۲- بی هنر.۳- ولگرد.۴- بی فایده، بی مصرف.
ب
معین
بی کار
(ص مر.) کسی که کاری ندارد.
ب
معین
بیخ زدن
(زَ دَ) (مص ل.)۱- ریشه زدن.۲- نقش زدن.
ب
معین
بیانیه
(بَ یِ) (اِ.) اطلاعیه یا نوشتهای که از سوی سازمان، حزب یا شخص مسئولی...
ب
معین
بیخ
(اِ.)۱- اصل، اساس.۲- ریشة گیاه.
ب
معین
بیان
(بَ) ۱- (مص ل.) پیدا شدن، آشکار شدن.۲ - (اِمص.) شرح، توضیح.۳- زبان آور...
ب
معین
بیجک
(جَ) (اِ.) فاکتور، کاغذی که در آن فروشنده نوع، مقدار و قیمت کالا را می...
ب
معین
بیاع
(بَ یّ) (ص نسب.) فروشنده، سوداگر.
ب
معین
بیجه
(بِ جَ) (اِ.)۱- مقداری از کالا که بدون وزن کردن و شمردن، خرید و فروش ش...
«
‹
160
161
162
163
164
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها