جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بیخته
(تِ) (ص مف.) الک شده.
ب
معین
بیت
(بِ یا بَ) (اِ.)۱- خانه، اتاق. ج. بیوت.۲- دو مصراع از شعر. ج. ابیات.
ب
معین
بیختن
(تَ) (مص م.)۱- الک کردن، ۲- غربال کردن.
ب
معین
بیب
(اِ.) نک بید.
ب
معین
بیخ کردن
(کَ دَ) (مص ل.) ریشه دوانیدن.
ب
معین
بیاوار
(بِ) (اِ.) شغل، کار سخت.
ب
معین
بیرون آمدن
(مَ دَ) (مص ل.)۱- خارج شدن.۲- نمایان شدن.۳- سرکشی کردن.
ب
معین
بیدستر
(دَ تَ) (اِمر.) پستانداری از راستة جوندگان که نسبتاً بزرگ است با وزن ب...
ب
معین
بیرون
(اِ.)۱- خارج.۲- ظاهر چیزی.۳- محلی که برای وقت گذرانی به آن جا میروند...
ب
معین
بیدر
(بَ یا بِ یْ دَ) (اِ.) خرمن (جو، گندم). خرمنگاه ؛ ج. بیادر.
«
‹
163
164
165
166
167
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها