جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
باباآدم
(دَ) (اِمر.) گیاه علفی پایا از تیرة مرکبان با برگهای پهن.
ب
معین
باآبرو
(ص مر.) صاحب آبرو، آبرودار، باارزش، بااعتبار.
ب
معین
بابا
( اِ.)۱- پدر.۲- پدربزرگ.۳- عنوانی برای عارفان و حکیمان: باباافضل، بابا...
ب
معین
با پرستیژ
(پِ رِ) (ص مر.) باآبرو، بااعتبار، دارای شخصیت.
ب
معین
باب شدن
(شُ دَ) (مص ل.) مد شدن، معمول شدن.
ب
معین
با دندان
(دَ) (ص.) استوار در کار، نیرومند.
ب
معین
بابک
(بَ) (اِ.) پدر.
ب
معین
باب دندان
(بِ دَ) (ص مر.) چیزی که با ذوق و سلیقه جور دربیاید.
ب
معین
با خود
(خُ) (ص.) با خویشتن، هوشیار.
ب
معین
بابونه
(نِ) (اِ.) گیاهی خوشبو و پُر برگ با شاخههای سبز و باریک و برگهای ریز...
‹
1
2
3
4
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها