جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بابرکت
(بَ رَ کَ) (ص مر.)۱- دارای برکت.۲- (عا.) هر چیز که بیش از تصور افزون آ...
ب
معین
باانضباط
(اِ ض ِ) (ص مر.)۱- منضبط، مرتب.۲- کسی که کاملاً مقررات نظام را مراعا...
ب
معین
بابت
(بَ) ( اِ.)۱- شایسته، سزاوار، درخور.۲- از باب، در عوض، درخصوص.۳- هم ...
ب
معین
باانصاف
(اِ) (ص مر.) منصف، عادل.
ب
معین
باباکرم
(کَ رَ) (اِ.) نوعی رقص ایرانی.
ب
معین
بااطلاع
(اِ طِّ) (ص مر.) مطلع، آگاه.
ب
معین
بابانوروز
(نُ) (اِمر.) در اصطلاح کودکان، پیری که به شب نوروز (شب اول سال) جامة ن...
ب
معین
بااصل و نسب
(اَ لُ نَ سَ) (ص مر.) اصیل، خانواده دار، نجیب، بااصالت. مق. بی اصل و ...
ب
معین
بابانوئل
(ئِ) (اِمر.) کسی که خود را در شب عی د میلاد مسیح به صورت پیرمردی سپید...
ب
معین
بااستخوان
(اُ تُ خا) (ص مر.)۱- نیرومند.۲- اصیل، خانواده دار.
‹
1
2
3
4
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها