جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
باریکی
(اِمص.) دقت.
ب
معین
بارور
(وَ) (ص مر.) بارآور، مثمر، ثمر دهنده، میوه دار (درخت).
ب
معین
باریک بینی
(حامص.) دقت، کنجکاوی.
ب
معین
باروت
(اِ.) مخلوطی از نیترات پتاسیم، گرد زغال و گوگرد که آن را در لولة تفنگ...
ب
معین
باریک بین
(اِفا.) خرده بین، کنجکاو.
ب
معین
بارو
(اِ.) دیوار، قلعه، حصار.
ب
معین
باریک
(ص.)۱- کم عرض، کم پهنا.۲- نازک، دقیق.
ب
معین
بارهنگ
(هَ) (اِمر.) = بارتنگ: گیاهی با ساقههای نازک وبرگهای بیضی شکل، بلندی...
ب
معین
باریدن
(دَ) (مص ل.) فرود آمدن باران، برف، تگرگ و مانند آن.
ب
معین
باره بند
(رِ بَ) (اِمر.) طویله، اصطبل.
«
‹
18
19
20
21
22
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها