جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بازخوانده
(خا دِ) (ص مف.) منسوب، نسبت داده شده.
ب
معین
بازآمدن
(مَ دَ) (مص ل.) دوباره آمدن، برگشتن.
ب
معین
بازخواندن
(خا دَ) (مص م.) طلب کردن، خواستن.
ب
معین
بازآفرینی
(فَ) (حامص.) دوباره آفریدن چیزی.
ب
معین
بازخواست
(خا)(مص مر.) پرسش، مؤاخذه. ؛ روز ِ ~روز قیامت، روز رستاخیز.
ب
معین
باز یافتن
(تَ) (مص م.) دوباره پیدا کردن.
ب
معین
بازخرید
(خَ)(مص مر.) مزایای قانونی ای که یک کارگر یا کارمند پس از مدتی خدمت در...
ب
معین
باز کردن
(کَ دَ)(مص م.)۱ - چیدن، جدا کردن.۲- پوست کندن.
ب
معین
بازجویی
(حامص.) پرس و جو از متهم ؛ استنطاق.
ب
معین
باز نمودن
(نِ دَ) (مص ل.) گفتن، شرح دادن.
«
‹
20
21
22
23
24
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها