جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
باز کردن
(کَ دَ)(مص م.)۱ - چیدن، جدا کردن.۲- پوست کندن.
ب
معین
بازجویی
(حامص.) پرس و جو از متهم ؛ استنطاق.
ب
معین
باز نمودن
(نِ دَ) (مص ل.) گفتن، شرح دادن.
ب
معین
بازجو
(اِمر.) مأمور تحقیق.
ب
معین
باز ماندن
(دَ) (مص ل.)۱- واماندن، پس افتادن.۲- به جا ماندن.
ب
معین
بازتاب
(اِمص.)۱- برگشت، انعکاس.۲- مجازاً: اثری که از چیزی در دیگران یا در مح...
ب
معین
باز شدن
(شُ دَ) (مص ل.)۱- گشاده شدن.۲- رفتن.
ب
معین
بازالت
(اِ.) یکی از سنگهای آذرین که دارای سختی نسبتاً زیاد است. رنگ آن سیاه...
ب
معین
باز زدن
(زَ دَ) (مص م.) کنار زدن، عقب زدن.
ب
معین
بازاری
(ص.)۱ - اهل بازار، کاسب.۲- مبتذل، اثری که در آن دقائق و احساسات هنری و...
«
‹
21
22
23
24
25
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها