جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بازپسین
(پَ) (ص نسب.) آخرین، واپسین.
ب
معین
بازغ
(زِ) (ص.) روشن، تابان.
ب
معین
بازپرسی
(~.) (حامص.)۱- پرسش مکرر.۲- از نظر حقوقی، پرسشی است که بازپرس از مدعی ...
ب
معین
بازسازی
(حامص.) دوباره ساختن آن چه از بین رفته یا خراب شدهاست و یا مطلوب و من...
ب
معین
بازپرس
(پُ) (اِ.) دادرسی که کارش پرسش از متهم، شاهدان و آگاهان و پژوهش و بررس...
ب
معین
بازرگان
(زَ) (اِمر.) بازارگان، تاجر.
ب
معین
بازوبند
(بَ) (اِمر.)۱- النگویی که به جای مچ بر بازو میبندند.۲- نواری که به نش...
ب
معین
بازرسی
(~.) (حامص.) عمل بازرس، تفتیش.
ب
معین
بازو گشادن
(گُ دَ) (مص ل.)۱- باز کردن و کشیدن بازو.۲- گشاده دست بودن.
ب
معین
بازرس
(رِ)(اِفا. اِمر.)کسی که مأمور رسیدگی به کارهای یک فرد یا یک مؤسسه و اد...
«
‹
23
24
25
26
27
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها