جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بازدم
(دَ) (اِمر.) خارج کردن هوا از ریه.
ب
معین
باشامه
(مِ) (اِ.) روسری زنان، چارقد.
ب
معین
باستان نامه
(مِ) (اِمر.) کتابی که از گذشته حکایت کند، نامة باستان.
ب
معین
باسیل
(اِ.) باکتری دراز اندام و کشیده.
ب
معین
باستان شناسی
(ش ِ) (اِمر.) دانشی که به شناسایی آثار و بناهای باستانی میپردازد.
ب
معین
باسکول
(اِ.) دستگاهی است برای اندازه گیری وزنهای سنگین تجاری، قپان.
ب
معین
باستان
(ص. اِ.) قدیم، گذشته.
ب
معین
باسک
(سُ) (اِ.) خمیازه، دهن دره.
ب
معین
باستار
(سْ) (عا.) =بیستار: (مبهمات) فلان، بهمان.
ب
معین
باسور
(اِ.) نوعی از بیماری مقعد و بینی ؛ ج. بواسیر (مفرد کم استعمال است.)
«
‹
26
27
28
29
30
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها