جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
باستانی کار
(ص. اِ.) آن که ورزش زورخانهای انجام میدهد.
ب
معین
بازگو کردن
(دَ)(مص م.) روایت دوبارة مطلب.
ب
معین
باشتین
(اِ.) میوه، میوة درخت.
ب
معین
باستانی
(ص نسب.) قدیمی، کهنه.
ب
معین
بازگفت
(گُ) (اِمص.) اعتراض.
ب
معین
باشامه
(مِ) (اِ.) روسری زنان، چارقد.
ب
معین
باستان نامه
(مِ) (اِمر.) کتابی که از گذشته حکایت کند، نامة باستان.
ب
معین
باسیل
(اِ.) باکتری دراز اندام و کشیده.
ب
معین
باستان شناسی
(ش ِ) (اِمر.) دانشی که به شناسایی آثار و بناهای باستانی میپردازد.
ب
معین
باسکول
(اِ.) دستگاهی است برای اندازه گیری وزنهای سنگین تجاری، قپان.
«
‹
28
29
30
31
32
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها