جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
باقر
(قِ) (ص.) شکافنده، گشاینده.
ب
معین
باطن
(طِ) (اِ.)۱- پنهان، درون چیزی. ج. بواطن.۲- حقیقت، اصل.
ب
معین
بافکار
(فْ) (ص فا.) = بافتکار: بافنده، جولاه، نساج.
ب
معین
باطل
(طِ) (ص.) بیهوده، بی فایده. ج. اباطیل.
ب
معین
بافدم
(دُ) (اِ) عاقبت، سرانجام.
ب
معین
باصره
(ص ِ) (اِ.) بینایی.
ب
معین
بافته
(تِ) (ص مف.)۱- تابیده شده.۲- پارچه.۳- فرش. ؛ ~ نبودن به پای کسی شایس...
ب
معین
باصر
(ص ِ) (اِفا. ص.) بیننده، بینا.
ب
معین
بافتن
(تَ) (مص م.)۱- رشتههای نخ یا پشم را به هم تابیدن.۲- سخنان دروغ گفتن.
ب
معین
باشی
(ص. اِ.) سرور، رئیس، سردسته، سردار.
«
‹
31
32
33
34
35
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها