جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بالار
(اِ.) = بالال: نک پالار.
ب
معین
بالماسکه
(کِ) (اِمر.) مجلس رقص که در آن با لباس مبدل و نقاب شرکت میکنند.
ب
معین
بالادست
(دَ) (اِمر.) طرف بالاتر.
ب
معین
بالقوه
(بِ لْ قُ وِّ) (ق.) به قوت، به حالت قوت. مق بالفعل.
ب
معین
بالاخره
(اَ خَ رَ یا رِ) (ق.) سرانجام، عاقبت، باری (فره).
ب
معین
بالفعل
(بِ لْ فِ) (ق.) فعلاً، اکنون.
ب
معین
بالاخانه
(نِ) (اِمر.) ساختمان کوچک با یک یا چند اتاق در قسمت فوقانی خانه و مستق...
ب
معین
بالفرض
(بِ لْ فَ) (ق.) فرضاً، از روی فرض.
ب
معین
بالاتنه
(تَ نِ) (اِمر.)۱- بخش بالایی تنه از کمر به بالا.۲- بخشی از یک لباس که ...
ب
معین
بالغ
(~.) (اِفا.)۱- به حد بلوغ رسیده.۲- رسا.
«
‹
35
36
37
38
39
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها