جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
باکتری
(تِ) (اِ.) میکروب ؛ موجود ریز ذره بینی که با چشم غیرمسلح دیده نمیشود...
ب
معین
باک
(اِ.)۱- ترس، بیم، پروا.۲- نگرانی.
ب
معین
باژگون
(ژِ)(ص مر.)سرنگون، وارون. باژگونه و بازگونه و واژگونه و واژگون و باشگو...
ب
معین
باژرنگ
(رَ) (اِ.) = بازرنگ:۱- پستان بند زنان.۲- سینه بند کودکان.
ب
معین
بایا
(ص.) بایسته، لازم، واجب.
ب
معین
باژ
(اِ.) خراج، مالیات.
ب
معین
بای پس
(پَ) (اِ.) نوعی عمل جراحی که در آن برای تغییر مسیر یکی از جریانهای ط...
ب
معین
باوقار
(وِ) (ص مر.) متین، وزین.
ب
معین
بای دادن
(دَ) (مص ل.)۱- باختن.۲- رشوه دادن.
ب
معین
باور
(وَ) (اِ.)۱- پذیرفتن سخن.۲- یقین، اعتقاد.
«
‹
40
41
42
43
44
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها