جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بایسته
(یِ تِ) (ص مف.) واجب، لازم.
ب
معین
بتفوز
(بَ) (اِ.)۱- گرداگرد دهان انسان و حیوان.۲- پوز، پوزه.
ب
معین
بایستن
(یِ تَ) (مص ل.) لازم بودن، ضرورت داشتن.
ب
معین
بتفاریق
(بِ تَ) (ق.) کم کم، بتدریج.
ب
معین
بایست
(یِ) (ص.)ضرور، لازم، خواستن.
ب
معین
بتخانه
(بُ نِ) (اِمر.)۱- بتکده، جایی که در آن بت را نگهداری و پرستش میکنند.۲...
ب
معین
بایس
(یِ) (ص.) بی نوا، ناتوان.
ب
معین
بتاور
(بَ وَ) (اِ.)۱- عاقبت، سرانجام.۲- بآلاخره.
ب
معین
بایر
(یِ) (ص.) خراب، لم یزرع.
ب
معین
بتا
(بِ) (اِ.)۱- نام حرف دوم یونانی.۲- ذرهای با بار منفی شامل باریکهای ...
«
‹
44
45
46
47
48
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها