بایگانی‌های ب - صفحه ۴۷ از ۱۷۷

ب معین

(اِ.) جایی که در آن اسناد و مدارک اداری نگه داری می‌شود.

ب معین

(بُ تُ) (اِ.)۱- رعد، تندر.۲- هر چیز غرنده.

ب معین

(بُ حِ) (اِ.) میان، وسط.

ب معین

(~. کَ دَ)(مص ل.)قوام بخشیدن.

ب معین

(بِ) (اِ.) جِ بحر؛ دریاها.

ب معین

(بَ تِ) (ص. اِ.)۱- گوسفند سه ساله یا چهار ساله.۲- فربه، چاق.

ب معین

(بَ کِ) (اِ.)۱- ایوان، بارگاه.۲- خانه تابستانی که از همه طرف در و پنجر...

ب معین

(بَ) (اِ.) طالع، اقبال، مجازاً زناشویی در مورد دختر یا زن.

ب معین

(بُ جُ) (اِ.) نک آشتالنگ.

ب معین

(~.) (ص نسب.) (اِمر.) دستگاهی که در زمستان برای گرم کردن هوای فضاهای ب...

سایدبار