جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بخشیدن
(بَ دَ) (مص م.)۱- عطا کردن.۲- عفو کردن.
ب
معین
بدآموزی
(~.) (ص.) آموزش کارهای ناپسند و غیراخلاقی.
ب
معین
بخشودن
(بَ دَ) (مص ل.)۱- رحم کردن.۲- بخشیدن.
ب
معین
بدآزمون
(~. زِ) (ص.) بدسابقه، نابکار.
ب
معین
بخشنامه
(بَ مِ) (اِمر.) حکم یا دستوری که از طرف مسؤلین سازمان برای اطلاع تمام ...
ب
معین
بد بردار
(بَ. بَ) تحمل کنندة بدان، کسی که سعة صدر دارد.
ب
معین
بخشش
(بَ ش ِ) ۱- (اِمص.)داد، دهش.۲- انعام.۳- (اِ.) تقدیر، سرنوشت.
ب
معین
بد انداختن
(~. اَ تَ)(مص ل.)۱- بداندیشی کردن، بنای بدی کردن.۲- آزار رساندن.
ب
معین
بخشداری
(~.)۱- (حامص.) عمل و شغل بخشدار.۲- (اِ.) محلی که بخشدار در آن حوزة خود...
ب
معین
بدع
(بِ) (ص.) تازه، نوآیین. ج. ابداع، بِدَع.
«
‹
51
52
53
54
55
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها