جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بدخوی
(~.)(ص مر.)تندخو، زشت خوی.
ب
معین
بدعت
(بِ عَ) (اِ.) نوآوری، به ویژه رسم یا آیین تازهای که مورد پذیرش قرار ...
ب
معین
بدحساب
(بَ. حِ) (ص.) خصوصیات کسی که حساب و کتاب درستی ندارد و بدهی خود را به ...
ب
معین
بدع
(بِ) (ص.) تازه، نوآیین. ج. ابداع، بِدَع.
ب
معین
بدجنس
(~. جِ) (ص.) دارای اندیشه و رفتار بد، بدسرشت، بدذات.
ب
معین
بدشانس
(~.) (ص.) بداقبال، آن که اغلب حوادث ناگوار در زندگی اش رخ میدهد. مق. ...
ب
معین
بدترکیب
(~. تَ) (ص.) زشت، ناپسند.
ب
معین
بدمینتون
(بَ تُ) (اِ.) نوعی ورزش شبیه تنیس که دو یا چهار بازیکن دارد.
ب
معین
بدسگال
(بَ. س ِ) (ص فا.) بداندیش، بدخواه.
ب
معین
بدبدک
(بَ بَ دَ) (اِ.) (اِمر.) هدهد.
«
‹
52
53
54
55
56
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها